رادوينرادوين، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره
رونیارونیا، تا این لحظه: 5 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

خاطرات عزيز دل مامان و بابا

خوشبختی برای من است چون آنان که دوستشان دارم کنارم هستن

نازدونه مامان آغاز 41 ماهگيت مبارك

نازدونه من  همه جونم  تنها دليل زنده بودنم  خوشحالم كه هستي و من تو رو دارم  هميشه كنار بمون  شاد باش و سلامت  جيگر طلاي من شيطون  ان قدر بلا شدي كه نگو گاها دلم ميخواد گاز گاز كنم  فدات شم كه وقتي ميگم بيا يه عشقي به مامان بده  بدو بدو ميايي و خودتو پرت م يكني تو بغلم و يه عالمه بوسم مي كني با اين كارت واقعا جون دوباره براي زندگي كردن بهم ميدي رادوينم  همه جون خيلي دوست دارم  اين و باور داشته باش براي بودن كنار تو و بابا رضا تمام تلاشمو مي كنم  دوست دارم  ...
20 دی 1395

و بالاخره خونه مون رو تحويل گرفتيم

سلام نفس مامان پيرو تخليه خونه و خونه نداشتن و پيگيري هاي مكرر بابا رضا براي تحويل خونه قبل از سند زدن نهايي و اقامت ما از 30‌اذر خونه مامانم اينا    ما ساعت 7 بعدازظهر جمعه خونه جديد رو تحويل گرفتيم  هورااااااااااااااااااااااااااااا به اميد ايام خوب و شاد و سلامت در كنار هم ديگه تو خونه جديد
10 دی 1395

چكاب دي ماه رادوين جون - در پايان 40 ماهگي

رادوين عزيم سلام همه جون مامان خيلي ازت ممنونم كه هستي و حس قشنگ مادر بودن رو من كنار تو تجربه مي كنم  چندي قبل حال و روزم خوب نبود و كمي خسته بودم از حواشي زندگي  ولي الان به لطف خدا و همراهي بابارضا حال و هواي بهتري دارم. امروز دوباره نوبت چكاب شده بود و بعد از چكاب مهر ماه دكتر گفت براي 3 ماه ديگه دوباره ببرم پيش تا ببينتت خدا را شكر اوضاع كلي خوب بود و دكتر از شما حسابي راضي بود قد : 101 سانت  وزن : 14180 گرم دور سر: 52.1 سانت طبق نظر دكتر شما در سن الان كه 3 سال و آغاز 5 ماه هستي قد كودك 4 سال رو داري ولي از لحاظ وزني دو ماه عقب هستي ولي باز چون نسبت به روند رشدي كه داشتي خوب وزن گرفتي دكتر ا...
7 دی 1395

اثاث كشي و تخليه خونه

رادوينم همه جونم  عشق مامان سلام  اين چند وقت حسابي درگير بوديم  بميرم براي بابا كه همش دنبال كارهاي بانكي ،بنگاه ، محضر ،شهرداري ،ماليات و ... خلاصه همش يه پاش سر كار و يه پاش هم بيرون دنبال اين كار ها بود. عصر ها هم كه ميومد خونه البته عصر چه عرض كنم اين چند وقت همش 8 - 9 مياد خونه و بعد هم كمك به من تو بسته بندي وسايل خونه  البته به حق بگم مامانم و عمو ابراهيم هم خيلي به ما كمك كردن تو اين جابه جايي با توجه به اينكه چرخ روزگار گشت و براي هم خريدار خونه ما و هم اوني كه ما ازش خريديم  اين وسط كمي سر ما بي كلاه موند و ما مجبوريم براي چند وقتي وسايلمون رو بذاريم تو پاركينگ تا خونه جديد رو تحويل...
3 دی 1395
1